[93/11/27] نظر() / برچسب ها:
«یک بار یکی از دوستان گفته بود بعضی وقتها که ظریف در جلسه با جان کری (وزیر خارجه آمریکا) صدایش بالا می رود، محافظان سرشان را داخل اتاق می کنند.
دفعه بعد که آقا را دیدم گفتند چرا در جلسه داد می زنی؟ همین جوری لبخند بزن و حرفت را بزن.»
http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1831541708977680605
همه ما با نظام جمهوری اسلامی ایران آشنا هستیم و میدانیم ستون این نظام، ولایت فقیه میباشد. ولی فقیه فقیهی است که به نیابت عام از سوی معصوم، متولی امور مسلمین بوده و البته در حدود اختیاراتش اختلافاتی در میان فقها وجود دارد. ولی این اختلافات مربوط به ولی فقیه است نه خود معصوم. یعنی معصومین علیهمالسلام جانشین خداوند بر روی زمین هستند و اختیارات گستردهای در اداره جامعه دارند. اما شیعیان در زمان حضور معصوم که اختیاراتش محدود نبوده چگونه عمل میکردهاند؟ آیا برای تمامی امور خود به معصوم مراجعه می کردند؟ پاسخ به این سؤال بسیار کلی، بررسی مفصلی میطلبد ولی بنده حقیر تنها با یک دلیل عرض میکنم اینطور نبوده است: مواردی در سیره اهل بیت علیهم السلام هست که مراجعین را برای دریافت تکالیف شرعی و... به اصحاب خود ارجاع میدادهاند. همین مطلب به من میآموزد که در عصر معصومین علیهم السلام کسانی بودهاند که به فکر و عملشان اعتماد وجود داشته است و بنا نیست قدم به قدم زندگی و حرف به حرف کلمات با صراحت کامل در قرآن یا کلام معصوم وجود داشته باشد. اصلا همین مطلب است که تحت عنوان اجتهاد، مذهب شیعه را از باقی ادیان و مذاهب متمایز میسازد.
بگذارید کمی صریحتر بگویم؛ کسی که برای همه شئونات زندگیاش نیازمند دستور باشد به درد اهل بیت نمیخورد و امروز هم، کسی که برای تمام موضعگیریهایش به بیانات رهبری محتاج باشد به درد ولیفقیه نمیخورد. سرباز سودمند برای نظام ولایی کسی است که دستورات و قواعد کلی را آموخته و بر تک تک مصادیق تطبیق میدهد و تصمیم درست میگیرد. کسی که با توسل به عقل، دستورات را شناخته و مقتضیات زمان را تشخیص داد حتی اگر در تصمیمگیری اشتباه هم کند نمیتوان او را سرزنش کرد چون راهش خطا نبوده.
مدتهاست شاهدیم عدهای از جوانان پرشور و هیجان مذهبی که به نظر میرسد توسط برخی جریانات سیاسی هدایت میشوند رفتارهایی مرتکب میشوند و تمامی آنها را هم مستند به سخنان رهبری میکنند. این رفتارها که بیشتر در قالب توبیخ مسئولان نمود داشت چند سالی آرام گرفت و بعد از حوادث88 مجددا فعال شده و در زمان دولت یازدهم بیش فعال شد! البته سکوت حدودا چهارساله، خود دلیلی میتواند باشد بر سیاسی بودن پشت پرده این حرکات. اعتراضات زننده این گروه که با مخالفت برخی دلسوزان مواجه میشد ادامه داشت تا حوادث قم و اغتشاش در سخنرانی دکتر لاریجانی پیش آمد و در نهایت توبیخ رهبری را به دنبال داشت.
از سوی دیگر با شروع مذاکرات هستهای توسط دولت یازدهم این گروه فعالتر شده و تهمتهای ناروا و زنندهای نثار رئیس جمهور و گروه مذاکره کننده کردند که باز هم انتقاد دلسوزان را برانگیخت. جالب اینجاست که یکی از بزرگترین مشکلات این گروه، لبخند زدن آقای ظریف عنوان میشد!! و متأسفانه مطابق مراسم سخنرانی دکتر لاریجانی، باز هم به لنگه کفش کشیده شد...
از مجموع این حوادث به نظر میرسد آنچه بر این طیف حاکم است غلبه احساس است و عواطف! یعنی این گروه تابع هیجانات خود هستند تا وقتی که دستوری مستقیم از ناحیه رهبری دریافت کنند تا بدانند درست عمل کردهاند یا اشتباه؛ وقتی قوه تحلیل از شخصی گرفته شد و مطیع احساسات داغ خود گشت، تبدیل به محیط آمادهای شده برای سوء استفاده اشخاصی که به دنبال اغراض شخصی هستند تا هرچه خواستند کشت کنند و هرچه دوست داشتند برداشت. برخی جریانات سیاسی، تکه تکه سخنان رهبری را چونان پازلی که تصویر نهاییاش منفعت حزبیست کنار هم میچینند و تبدیل به سندی میکنند بر حقانیت کلام خود. طیفی را با این ترفند همراه خود میکنند و سوار بر دوش آنها به مقصود خود میرسند.
با این اوصاف برخی افراد نه تنها به درد ولایت نمیخورند بلکه سربار او هم هستند
یکی از آفات دین، غرور است و شرط عقل هم، احتیاط. غرور و تکبر را کنار بگذاریم و فرض کنیم شاید ما به همه دستورات دینی واقف نیستیم! شاید در روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام مطلبی هست که ما از آن بیخبریم و شاید حق مطلق ما نباشیم...
در کلمات، حرکات و مواضع خود کمی جانب احتیاط را رعایت کنیم و قبل از متهم کردن شخص یا گروهی به وطن فروشی و خیانت کمی هم فکر کنیم که شاید نگاه ما خطا بوده، شاید مطلبی از دید ما پنهان بوده و شاید هرآنچه ما میبینیم بهشت و جهنم حقیقی نباشد.