سیستم رو میشه اینطور تعریف کرد که مجموعه‌ایست که از اجزای مختلف تشکیل شده. این اجزا با هم ارتباط دارند، هرکدام کاری انجام می‌دهند، محدوده مشخصی دارند، محدوده کل سیستم مشخص است، کل اجزا، واحدی به نام سیستم تشکیل می‌دهند که برای رسیدن به هدف مشخصی کار می‌کند.

مثلا خودرو یک سیستم است که از اجزای مختلفی تشکیل شده و هدف آن حمل و نقل است. هر کدام از اجزا، وظایف و ارتباطاتی دارند؛ مثلا وظیفه چرخ‌ها مشخص است. چرخ‌ها با برخی اجزای دیگر در تماسند و خودشان هم محدوده خودشان را می‌دانند. مثلا چرخ عقب در کار موتور دخالت نمی‌کند!

سیستم را هم می‌توان به وسائل مکانیکی اطلاق کرد و هم به هر مجموعه‌ی دیگری مثل یک سازمان، یک دولت و یا یک حکومت.

کشورهایی که توانسته‌اند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و در اداره کشور، اقتصاد، سلامت جامعه و هرآنچه بر دوش حکومت است موفق عمل کنند عملکردی سیستمی دارند. برای کل کشور برنامه‌ای تنظیم می‌شود؛ همین طور برای تمامی بخش‌ها. هر بخش، وظیفه خود را می داند، ارتباطات خود با بخش‌های دیگر را به خوبی انجام می‌دهد و در کار بخش دیگر دخالت نمی‌کند.

مثلا حکومت لازم می‌داند سلامت جسمی مردم در وضع مطلوبی باشد که این یک هدف است. برای تأمین سلامتی، برنامه‌ای تنظیم می‌کند و وظیفه هر دستگاه را متناسب با توانمندی‌هایش تنظیم و ابلاغ می‌کند. برای این‌که از نقطه 5 به نقطه 20 که ایده‌آل است برسند زمان بندی بیست ساله معین می‌شود. هر دولتی که قدرت را به دست بگیرد وظیفه خود می‌داند برای تحقق هدف نظام، تلاش کند. هر دولت خود را حلقه وصلی می‌داند بین دولت قبل و دولت بعد و اختلافات دولت‌ها بر سر مسائل جزئی و اجرایی‌ست نه اصل برنامه.

بر می‌گردیم به کشورهایی که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و به اصطلاح مستکبران، جهان سوم نامیده می‌شوند. یکی از مشکلات این کشورها کار کردن به صورت غیر سیستمی است که برخی تبعات این روش کار کردن (بدون روش کار کردن!) عبارت است از:

هرکسی برای خودش سیستمی دارد

هرکسی در کار بخش‌های دیگر دخالت می‌کند

بخش‌های نظامی کار سیاسی فرهنگی اقتصادی آموزشی و ... هم می‌کنند

بخش‌های آموزشی کار سیاسی فرهنگی اقتصادی امنیتی و ... هم می‌کنند

بخش‌های فرهنگی  کار سیاسی امنیتی اقتصادی آموزشی و ... هم می‌کنند

کلا همه هر کاری می‌کنند و در این میان بعضا کاری را که باید بکنند نمی‌کنند

وظیفه بخش‌های مختلف مشخص نیست و برخی کارها بر زمین می‌ماند

وظیفه بخش‌های مختلف مشخص نیست و برخی کارها توسط چند ارگان به صورت موازی کاری انجام می‌شود

وظیفه بخش‌های مختلف مشخص نیست و برخی ارگان‌ها بدون هدف و صرفا برای تأمین معاش فعالند

سیاست حرف اول را در این کشورها می‌زند نه تخصص، تعهد، تدین و ...

هر دولتی که بر سر کار می‌آید تمام اقدامات دولت گذشته را زیر سؤال می‌برد و خودش از اول شروع می‌کند

اگر قدرتی مافوق تمام قدرت‌های موجود در کشور بالای سر همه‌شان نباشد همدیگر را می‌خورند!

کلا در این نوع کشورها همه خوشند و همه دور هم هستند. فقط بعضی وقت‌ها یکی موی دیگری را می‌کشد. یکی عروسکش را به دیگری نمی‌دهد. یکی جفت پا توی شکم دیگری می‌رود و... ولی در کل همه چیز آرام است و همه خوشحالند!!!