[93/7/21] نظر() / برچسب ها:
چند شبی وقت خود را پای تلویزیون صرف کردم تا ببینم سریال معراجیها که بسان کسیست که سرگیجه گرفته و به در و دیوار میخورد کجا آرام خواهد گرفت. اما ظاهرا بناست کش این سریال هنوز کش بیاید و بیننده را به همانجا پرتاب کند که عرب نی انداخت!
فیلم سینمایی اخراجیها که توسط آقای ده نمکی ساخته شد به دو دلیل میان مردم محبوبیت پیدا کرد:
1ـ استفاده از داستانی ملموس که پشتوانه واقعی داشت و در تاریخ اسلام، تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی مصادیق بسیاری داشت. مثل طیب، رسول ترک، شاهرخ و کسانی که توسط شهید چمران و شهید بروجردی سر به راه شدند و قدم در راه مستقیم گذاردند. داستانهایی که دهان به دهان گشته بود و از جاهلانی حکایت میکرد که به نفسی مسیحایی یک شبه ره صد ساله رفتند و گوی سبقت از سایرین ربودند.
2ـ استفاده از خمیر مایه طنز توسط بازیگران قدر سینمای ایران چون اکبر عبدی.
اینکه بعد از آن آقای دهنمکی چه ساخت برایم مهم نیست. اصلا بنده با ایشان مشکلی ندارم! بالأخره ایشان هم مانند هر انسان دیگر، ارتباطاتی دارد که میتواند از آنها به نحو احسن استفاده کند. حالا اینکه ارتباطات ایشان آنقدر قوی بوده که توانسته بودجههای کلان جهت به تصویر کشیدن تصورات خود جذب کند دیگر از آن حرفهاست و اینکه ارتباطات ایشان بهترین امکانات اکران را برایش فراهم کرده دیگر از آن حرفهاست و گوینده این حرفها نمیداند همه اینها نصیب است و قسمت! آنچه برای من مهم است در اختیار گذاردن یکی از پربینندهترین ساعات شبکه ملی به ایشان است برای پخش سریالی که آن را مایهی ننگی میبینم بر کارنامه آقای ضرغامی.
برای پی بردن به محتویات ذهن آقای دهنمکی نیاز به تخصص و مهارت خاصی ندارید. کافیست یک قسمت را مشاهده کنید که متوجه شوید ذهن ایشان تقسیم بر دو شده و تمام وقایع را سیاه و سفید میبیند. مطلبی که حتی در نمایش صحنههایی چون آسمان شهر تهران هم (که با استفاده از فیلترهای رنگی دارای کنتراست بالا نمایش داده میشود) قابل مشاهده است. همان چیزی که در اولین کار وی یعنی "فقر و فحشا" مشاهده کردیم. در دنیای او همه چیز یا سفیدند یا سیاه و کنار هر خودرویی، یک نوازنده دوره گرد هم قدم میزند. شخصیتهای فیلمهای وی یا آنقدر به شدت ریاکار هستند که بوی تعفن ریایشان عالم را گرفته یا آنقدر قدیسند که در هر قدم فوجی از ملائک را زیر دست و پایشان له میکنند! همه شخصیتها در دو جناح قرار گرفتهاند و با هم در پیکارند. هرچند این تقابل میان بد و خوب در تمامی داستانها قابل مشاهده است ولی آقای دهنمکی آنقدر شور همه چیز را درآورده که از واقعیت جدا شده و در دنیایی خیالی سیر میکند؛ آن هم در سریالی که موضوع اجتماعی دارد. اگر از کنار این مسأله، آسان بگذریم ولی مشکل دیگر، عدم توانایی وی در کنار هم چیدن دو سپاه خیر و شر است. گویا سریال وی به خودی خود پیش رفته و خبری از فیلمنامه نیست! تمامی وقایعی که در این سریال مشاهده شد همه تصادف بودند و سوء تفاهم و همه چیز هم به سادگی حل شدنی. آنچه در این به اصطلاح فیلمنامه دیده نشد کمی زحمت برای گره افکنی در داستان و کمی خلاقیت برای گره گشایی بود.
لذا تصور میشود تنها دلیل پخش آن، تمسخر جناحی سیاسی بوده است و بس. جناحی که هواداران آن هیچ سنخیتی با انقلاب ندارند، ساده لوحند، بازی خوردهاند، بیدیناند، ترسو و متوهماند، در اختیار استکبارند و هرآنچه بد است در آنان جمع شده. در مقابل هم جناحیست مملو از منطق، صبور، انقلابی، مؤمن و حائز همه کمالات انسانی که برای خالی نبودن عریضه شخصیتی به آنها اضافه شده بی اصل و نسب و ترسو و ریاکار که برای به دست آوردن جایگاه، خود را به خوبان چسبانده.
در هر حال آقای دهنمکی هم مانند هر انسان دیگری تواناییها و تفکراتی دارد و حق دارد از آنها استفاده کرده و آنها را بروز دهد که از این جهت بر او حرجی نیست!
و اسفناک این است که صدا و سیما قدمی دیگر بر داشت که اقرار کند وقت و فکر مردم اهمیتی ندارد و نمایش سلیقههای خاص سیاسی و استفاده جناحی از این سرمایه ملی در اولویت است.
کاش یک دهم این سرمایهها صرف برنامههایی میشد که دقاع مقدس و شهادت را مستمسکی برای پیشبرد اهداف سیاسی نکنند. من نمیدانم اگر این سریال از شخصیتهایی مثل صادقی و رجبی استفاده نمیکرد، چه تعداد بیننده حاضر بودند حتی قسمت سوم آن را هم تحمل کنند.من نمیدانم رسانه ملی کشوری که هشت سال نبردی مقدس داشته که هر لحظه آن و هر شخصیت آن قابل عرضه به جهان میباشد چرا اینگونه گرفتار فکاهیات یک کارگردان نابلد میشود. چرا از رمانهای قدری چون "دا" و "کوچه نقاشها" و شخصیتهای با عظمتی چون چمران، همت، باکری و ... تنها اسمی میماند و متولیان فرهنگی کاسه چه کنم دست میگیرند که چگونه با شبکههای ماهوارهای مقابله کنند.